روستای جلال آباد

بگو ...... بسم الله الرحمن الرحیم

بگو ...... بسم الله الرحمن الرحیم

۴ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است


آیا تا بحال به معنی این جملات فکر کرده اید!!


پر معنی ترین کلمه" ما" است...آن را بکار ببند.

عمیق ترین کلمه "عشق" است...
به آن ارج بنه.

بی رحم ترین کلمه" تنفر" است...از بین ببرش.

سرکش ترین کلمه" هوس" است...بآ آن بازی نکن.

خود خواهانه ترین کلمه" من" است...از ان حذر کن.

ناپ
ایدارترین کلمه "خشم" است...ان را فرو ببر.

بازدارترین کلمه "ترس"است...با آن مقابله کن.

با نشاط ترین کلمه "کار"است...
به آن بپرداز.

پوچ ترین کلمه "طمع"است... آن را بکش.

سازنده ترین کلمه "صبر"است... برای داشتنش دعا کن.

روشن ترین کلمه "امید" است...
به آن امیدوار باش.

ضعیف ترین کلمه "حسرت"است... آن را نخور.

تواناترین کلمه "دانش"است... آن را فراگیر.

محکم ترین کلمه "پشتکار"است...آن را داشته باش.

سمی ترین کلمه "غرور"است... بشکنش.

سست ترین کلمه "شانس"است...
به امید آن نباش.

شایع ترین کلمه "شهرت"است... دنبالش نرو.

لطیف ترین کلمه "لبخند"است...آن را حفظ کن.

حسرت انگیز ترین کلمه "حسادت"است... از آن فاصله بگیر.

ضروری ترین کلمه "تفاهم"است... آن را ایجاد کن.

سالم ترین کلمه "سلامتی"است...
به آن اهمیت بده.

اصلی ترین کلمه "اطمینان"است...
به آن اعتماد کن.

بی احساس ترین کلمه "بی تفاوتی"است... مراقب آن باش.

دوس
تانه ترین کلمه "رفاقت"است... از آن سوءاستفاده نکن.

زیباترین کلمه "راستی"است... با ان روراست باش.

زشت ترین کلمه "دورویی"است... یک رنگ باش.

ویرانگرترین کلمه "تمسخر"است... دوست داری با تو چنین کنند؟

موقرترین کلمه "احترام"است... برایش ارزش قایل شو.

آرام ترین کلمه "آرامش"است...
به آن برس.

عاقلانه ترین کلمه "احتیاط"است... حواست را جمع کن.

دست و پاگیرترین کلمه "محدودیت"است... اجازه نده مانع پیشرفتت بشود.

سخت ترین کلمه "غیرممکن"است... وجود ندارد.

مخرب ترین کلمه "شتابزدگی"است...مواظب پلهای پشت سرت باش.

تاریک ترین کلمه "نادانی"است...آن را با نور علم روشن کن.

کشنده ترین کلمه "اضطراب"است...آن را نادیده بگیر.

صبورترین کلمه "انتظار"است... منتظرش باش.

بی ارزش ترین کلمه "انتقام"است... بگذاروبگذر.

ارزشمندترین کلمه "بخشش"است... سعی خود را بکن.

قشنگ ترین کلمه "خوشروئی"آست... راز زیبائی در آن نهفته است.

تمیزترین کلمه "پاکیزگی"است... اصلا سخت نیست.

رساترین کلمه "وفاداری"است... سر عهدت بمان.

تنهاترین کلمه "گوشه گیری"است...بدان که همیشه جمع
بهتر از فرد بوده.

محرک ترین کلمه "هدفمندی"است... زندگی بدون هدف روی آب است.

و هدفمندترین کلمه "موفقیت"است... پس پیش
به سوی آن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۲ ، ۱۶:۴۱
ali ..

این را حتما ببینید.

پرواز

دریافت

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۲ ، ۱۱:۴۶
ali ..

این شعر را حاج مصیب در ایام ماه مبارک در مسجد خوندند که با فایل صوتی اش براتون می گذاریم.

سلامتی همه ذاکران اهل بیت(ع) صلوات.

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم


در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم   بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم 

به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم   به گفت و گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشم 

به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم   نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم 

به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم   ز خواب عاقبت آگه به بوی موی تو باشم 

حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم   جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم 

می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان   مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم 

هزار بادیه سهلست با وجود تو رفتن   و گر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم

-------

برای دانلود روی یاعلی کلیک کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۲ ، ۱۲:۱۸
ali ..


باز دل تنگ زنگ مدرسه ام  

دنگ دنگی که می شود پر و بال

 

حسرت مشق های ننوشته،

لذت بیست های اول سال

 

مزه ی تلخ ترکه های انار

مزه ی ترش زال زالک کال

 

خنکای نسیم اول صبح

پر کشیدن در آسمان خیال

 

کیف وکفشی که آرزویم بود

نرسیدم به آرزوی محال

 

هم نوا با اذان صبح شدن

ذکر بی بی و عطر احمد و آل

 

با سماور چهار قل خواندن

صبح دم شکر قادر متعال

 

اول صبح، دوری از مادر

زنگ آخر ترانه های وصال

 

آبرنگی که باز هم گم شد

بین نقاشی از جنوب و شمال

 

قصه ی جنگ رستم و سهراب

داستان قشنگ رستم و زال

 

قصه ی بوسه های شیطانی

قصه آن دو مار خوش خط و خال

 

قصه لاک پشت و مرغابی

می توان پر کشید بی پر وبال

 

قصه های کلیله و دمنه

مکر روباه و  حیله های شغال

 

شب باران صدای چکه سقف

صبح برفی بدون چکمه و شال

 

آش شلغم، بخور بابونه

چه نیازی به دکتر اطفال

 

شب چله، هوای کرسی داغ

همه بی غل و غش، همه خوشحال

 

دست مادر بزرگ حافظ بود

تا برای همه بگیرد فال

 

قصه غصه ی عمو نوروز

ننه سرما و خواب آخر سال

 

شوق عیدی گرفتن از بابا

ناگهان یا « محول الاحوال »

 

جای ماهی سفید در حلقوم

تیغ ماه کفور بود و کفال

 

نرود از مشام جان هرگز

بوی بابا و عطر نان حلال

 

آب و نان مرا به سختی داد

تا رسیدم به درس صفحه ی دال

 

چند روزی شدم کمک خرجش

تق و تق می کند هنوز بلال

 

بانک بی اختلاس من قلک

سرفه ی سکه از گلوی سفال

 

پول مشهد تهیه شد آخر

عمر بی بی ولی نداد مجال

 

دوره شام های نان و پنیر

دوره نان بربری دو ریال

 

دوره یک قران و ده شاهی

عهد یک سیر شانزده مثقال

 

سر سفره نگاه کارد، پنیر

باز دعوای قاشق و چنگال

 

هر کسی صبح زود تر می رفت

بود خوشتیپ خانه بی جنجال

 

یاد روزی که مثل اعیان ها

دل ما هم خنک شد از یخچال

 

یاد روزی که چشم ما وا شد

به تماشای اولین سریال

 

قصه عشق کودکانه ی من

گل نسرین باغ مش اسمال

 

ناگهان زیر چرخ یک نیسان

شد گل آرزوی من پامال

 

شعر های فروغ فرخزاد

در کنار نوشته های جلال

 

طنز های عبید هم دیگر

از رخ من نبرد گرد ملال

 

تا پلیس محله مسجد بود

دزد ایمان ما نشد رمال

 

قصه صبح جمعه، مهدیه

روضه کافی و اذان بلال

 

شب قدر و قرائت قرآن

عالمی داشتم برای مثال،

 

دل بی دست و پای من لرزید

از تماشای سوره ی زلزال

 

پشت بام و نسیم بازیگوش

رویت ماه اول شوال

 

طعنه می زد به روی ماه تمام

از لب حوض، خنده های هلال

 

حوض آبی و ماهی قرمز

عشق پیروزی، عشق استقلال

 

دست یک جا شکست، پا یک جا

بازی فوتبال و بسکتبال

 

با پنالتی دقیقه ی آخر

تیم ما باخت از بد اقبال

 

مش غضنفر که از فرنگ آمد

ما آنرمال شدیم و او نرمال

 

پسر او به جای آمریکا

سر در آورده بود از سنگال

 

از عنایات دوستی ناباب

پسر مش کریم شد اغفال

 

مزد از دیدن طلبکاران

گاهگاهی لب پدر تبخال

 

هفته ها زیر منت قصاب

چوب خط همه بدین منوال

 

نسیه می داد و ورشکست نشد

پیر اهل محل نبی بقال

 

روزی از مدرسه که برگشتم

کسی از من نکرد استقبال

 

تک درخت کنار خانه شکست

نکند مادرم ؟...  زبانم لال!

 

دیگر آن شوق کودکانه گذشت

آه از روزگار رو به زوال

 

***

ای دل ، ای دل ، دل شکسته مسوز

ای دل ،  ای دل ، دل شکسته منال

 

آسمان از ولایت مولا (ع )

داد سهم مرا تمام و کمال

 

پدرم نوکر امام حسین(ع )

مادرم عاشق  محمد و آل(ص )

 

یاد آن روضه های هر هفته

عطر عود و تبسم تمثال

 

با صدای گرفته مرشد

باز می شد همیشه راه وصال

 

خیمه بچه ها غریبِ غریب

چشمه ی اشک ما زلالِ زلال

 

در هیاهوی ظهر عاشورا

کشته می داد روضه ی گودال

 

قصه ی انقلاب و قصه جنگ

کرد خوبان قصه را غربال

 

سینه سرخان مسجدی رفتند

تا فراسوی آسمان خیال

 

رنگ دشمن سفید شد چون گچ

روی ظالم سیاه مثل ذغال

 

دوستانم شهید گم نام اند

نام من شد بسیجی فعال

 

سال ها رفت و پای درس حساب

کسی از حال ما نکرد سوال!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۲ ، ۱۲:۰۱
ali ..